بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

بهترین دختردنیا

سلام بایک دنیاتاخیر

داشتم وبلاگت رومی دیدم دیدم چقدرکم کاری کرده این مامان الهانه شخلته چی تارتردی ببخشیدمامان جان حالاهمش رویکهومیگم  مهمونی بهسلامتی تمام شدوماهم رفتیم تهران قرارشدباخاله بریم باعمه برگردیم که خیلی هم خوب بود ولی ططولانی شد حسابی دلمون تنگ شده بود یک ده روزی مسافرت مان طول کشید اولین بار که نه دومین باربود بدونه بابامی رفتیم مسافرت ...اگه باباهم بودبهترخوش می گذشت . ناهارخونه مادربودیم پدرظهراومددنبالمون رفتیم ناهارروخوردیم وبعد ازناهار راهی تهران شدیم رفتنه توماشین همش باخاله وعمو بازی بازی کردی شعرخوندی بین راه مارال ایستادیم شمامیگفتی تهران اینجاست؟وقتی رسیدیم به عوارضی عموگفت دیگه رسیدیم تهران شمام که ازاصفهان مرتب پرسیده بودی ت...
27 بهمن 1392

من عاشقتم

وقتی میگم نفسی واسه همه ی دنیام بسی راست میگم بخدا  عاشقه حاضرجوابی هات هستم بدجورچندشب پیش خونه مامان بتی بودیم آرمین ازت پرسیدمن روبیشتردوست داری یا عمه رو بعدشماجواب دادی تورو ....یعنی من وعمه کیف کرده بودیم ازاینکه اینقدرقشنگ جواب دادی الهی من فدای تو بشم  مامان خیلی دوست داره  چندروز پیش که عیدبود رفتیم خانه مادر مادر واست عروسک باب اسفنجی خریده بود به عنوان عیدی کلی باهاش بازی کردی بهش غذادادی دستهاش روشستی  داشتم الویه درست می کردم شما هم کمک می کردی نمک دادم زدی به غذا بعدمن زردچوبه زدم شما گفتی بده منم نمک زردبزنم کلی با بابافیروز خندیدیم  کلا خیلی بانمکی دلم می خواست گوشه به گوشه خونه مون دوربین ب...
4 بهمن 1392
1